زبان قرآن



 

" الطفل الفیلسوف هو مستقبل البشریة حیث تنقله الفلسفة من الطفل الموضوع إلى الطفل الذات وتجعله یفکر قبل أن یفعل"

 

لئن کانت الفلسفة حکرا على الراشد والرجل والسوی والمتحضر وفق الوصفة الإغریقیة للتفلسف، فإن عصر الأنوار قلب الموازین وجعل رسالة الفیلسوف تصل إلى الغریب والمرأة وغیر السوی وتتیح للإنسان فی بعده الی أن یتعلم التف الفلسفی ویتأمل فی الوجود ویغوص فی ذاته ویتدبر به حیاته.

بعد ذلک تمخض عن ثورة مابعد الحداثة الکثیر من الممارسات الجدیدة للتفلسف تنبهت إلى الفیلسوف الصغیر وأهمیة تدریس الفلسفة للأطفال وبینت أن الطفل الفلسفی أکثر ذکاء من الشاب وأکثر جرأة على إثارة الإشکالیات وطرح الأسئلة الشائکة من الکهل وأکثر حکمة وتدبیرا وبراءة أصلیة من الشیخ الحکیم.

ادامه مطلب

 

 

یکم: بزرگترین پایگاه اطلاع رسانی بین المللی در کلیه زبانها که مرکز آن در سانفرانسیسکو است

archive.org/details/internetarchivebooks

دوم: مکتبة نور

www.noor-book.com

سوم: مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی(نور)

www.noorsoft.org

چهارم: کتابخانه دیجیتال نور

www.noorlib.ir/view/fa/default

پنجم: بزرگترین بانک مقالات علوم اسلامی و انسانی

www.noormags.ir

ششم: کتابناک

ketabnak.com


1. ماده امر: که منظور از آن، خود واژه امر» است که دو معنای اصلی دارد؛ یکی به معنای دستور و طلب که جمع آن اوامر» است، و دیگری به معنای کار و شأن، که جمع آن امور» است. تنها قسم اول این معنا است که مورد بحث و توجه در علم اصول است.

2. صیغه امر: منظور از صیغه امر، همان مواردی است که در علم صرف مورد گفتوگو قرار میگیرد؛ مانند صیغه اول غایب در ثلاثی مجرد که بر وزن لیفعل» آمده و صیغه اول مخاطب که بر وزن افعل» میآید. در علم اصول بیان میشود که صیغه فعل امر برای چه منظوری وضع شده و افاده چه معنایی میکند.[1]

3. هیأت امر: به همان صیغه امر»، هیئت امر» نیز گفته میشود.[2] لذا صیغه امر با هیئت امر تفاوتی با هم ندارند.

 


[1]. ملکی اصفهانی، مجتبی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ج‏1، ص 163- 164، قم، عالمه، چاپ اول، 1379ش.
[2]. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 750، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1389ش.

**********************************************************************
منبع: اسلام کوئیست

نام نوح(ع)
بر اساس برخی گزارشهای تاریخی، نوح نبی(ع) پسر لمک»، پسر متوشلخ(متوشلح)»، و مادرش قینوش» دختر براکیل بود.[1]
گفته شده که حضرتشان 126 سال بعد از وفات و 1056 سال پس از هبوط حضرت آدم(ع) به دنیا آمد.[2]
وی از جمله پنج پیامبر بزرگ صاحب شریعت است که صدها سال برای هدایت مردم به توحید و بندگی خدای یکتا، تلاش نمود.
آنچه در مورد نام این پیام آور الهی میتوان گفت این است که در منابع تاریخی و روایی او را عبد الغفار،[3] عبد الملک،[4] و عبد الأعلی نامیدند.[5] البته در برخی منابع نام وی را عبد الجبار هم نقل کردهاند.[6]
شیخ صدوق بعد از نقل این روایات متفاوت؛ میگوید: اخبار و احادیث راجع به نام حضرت نوح(ع) همخوان بوده و اختلافى بینشان نیست؛ زیرا در همه این روایات، ابتدای اسم آنحضرت، کلمه "عبد" ثبت شده است و بدین ترتیب، او را عبد الغفّار، عبد الملک و عبد الاعلى معرّفى نمودهاند»؛[7] یعنی همه بیانگر عبودیت و بندگی نوح(ع) در پیشگاه خدایی است که غفّار، مالک و اعلی میباشد.[8]
در ضمن، ممکن است اسامی یاد شده، ترجمهای از نام حضرتشان در زبان دیگر باشد.
اما اینکه چرا این پیامبر به نوح معروف شد، برخی نُوح را واژهای غیر عربی میدانند،[9] اما این ریشه در عربی نیز وجود داشته و گزارشهایی نیز وجود دارد که نشانگر تناسب میان نام آن پیامبر و این ریشه است. واژه نَوح» مصدر ناحَ یَنُوحُ» به معنای گریه و ماتم به آواز بلند است. نائحه» به زنی که صدا به ناله بلند میکند اطلاق میشود.[10]
در برخی روایات گفته شده است که علت نامگذاری این نام برای نوح پیامبر، آن بود که او مدت بسیاری را به گریه و نوحه گذراند.[11]

ادامه مطلب

واژه عند» لفظی است که نشانگر قرب و نزدیک بودن میباشد[1] که گاهی درمکان»،[2] گاهی دراعتقاد»[3] و گاهی دربیان منزلت»[4] به کار میرود.
واژه لدن» نیز ظرف زمان و مکان[5] و تقریباً به همان معنای عند» است.[6]
طبق گفته اهل لغت، لدی» ولدن» نیز یک کلمه بوده که به دو نحو تلفظ میشود.[7]
از اینرو میتوان گفت که کلمات عند»، لدن» و لدی» تا حدودی به یک معنا بوده[8] و در مواردی به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند. با این وجود، تفاوتهایی نیز میان آنها ذکر شده است:
1. واژه لدن» از جهتی از واژه عند» اخصّ است، زیرا لدن» فقط در مورد چیزی که حاضر است، به کار میرود؛[9] اما عند» هم برای حاضر و هم برای غائب به کار میرود.[10]

ادامه مطلب

راز تنهایی امام علی علیه السلام چه بود؟ /نوشته‌ای از دکتر علی شریعتی

در کتاب علی(علیه السلام) نوشته دکتر علی شریعتی آمده است: نهج البلاغه بعد از قرآن ، بزرگترین کتاب ما است که آن را نمی خوانیم و نمی شناسیم، چنانکه قرآن را نیز نمی شناسیم و آن را فقط ستایش می کنیم، می بوسیم و تبرک می دانیم./ قرآن ونهج البلاغه را تجلیل و ستایش می کنیم، اما چه فایده و چه تاثیری می تواند داشته باشد، وقتی که در آن تدبّر نمی کنیم./ این گونه مدح ها و محبت ها در میان همه ملت ها نسبت به معبودشان، پیغمبرشان و قهرمانانشان هست ، اما این معرفت است که با ارزش است.

ادامه مطلب

بیست و هفت نکته برای نمره بیست گرفتن

در امتحانات هم شاگرد و هم معلم پیشرفت خویش را می آزمایند و از آنجا که امتحانات اساس کار ارزشیابی تحصیلی است و از آن برای تعیین موارد قدرت و ضعف تحصیلی دانش آموزشان خواه و ناخواه هنوز نمره های امتحانی به کار می رود و ملاک قضاوت درباره ی معلومات دانش آموزان است پس چه بهتر که با فراگیری فنون صحیح امتحان دادن، سوابق تحصیلی درخشان و خوبی را از خود به جای گذاریم.


1- در حین مطالعه ی درس، مضمون اصلی آن را دریابید. در این قسمت درس، بحث به چه موضوعی اشاره دارد؟ چگونه یا در چه مراحلی آن را بیان کرده است؟

2- همراه با خواندن درس به طور مرتب برای خود سوالاتی طرح کنید تا توجه شما به موضوع درس بیشتر جلب شود . بهتر است سوالات به نوعی با مطالب درسی هماهنگی داشته باشد.

ادامه مطلب

 

أسماء الأفعال: دلالتها فی شعر البحتری مفهوم اسم فعل ها در شعر بحتری

أسماء الأفعال هی الأسماء التی تنوب عن الفعل فی معناه، وفی عمله وزمنه، ولا تدخل علیها عوامل تؤثر فیها، وقد عدَّها أبو جعفر أحمد بن صابر الأندلسی قسما رابعا للکلم بعد الاسم والفعل والحرف، فسمَّاها (الخالفة)[1]، وقد ادَّعى بعض المحدثین[2] أنَّ الذی أطلق مصطلح الخالفة على اسم الفعل هو الفرَّاء[3]، فهی لیست أفعالا وأسماء؛ لأنّها لا تتصرف تصرفَ الأفعال؛ ولا الأسماء، ولأنَّها لا تقبل علامة الأسماء ولا الأفعال؛ وهی کلمات تستعمل فی أسالیب إفصاحیة أی الأسالیب التی تستعمل للکشف عن موقف انفعالی ما والإفصاح عنه من حیث استعمالها، وهی قریبة الشبه بما یسمونه فی اللغة تعجب (Exclamation)[4]، وقد سماه تمَّام حسان بـ (خالفة الإخالة) أی اسم الفعل، وهی عند النحاة ثلاثة أنواع[5]:

ادامه مطلب

می‌میرم آنچنان که ندیده است هیچکس
اینگونه مرگ را که شنیده است؟ هیچکس

می‌پرسم از خودم که از این راه گریه‌خیز
آیا کسی به خنده رسیده است؟ هیچکس

دنیای نابکار! مرا با تو کار نیست
جز مکر تو مرا ندریده است هیچکس

تلخی چنان که با تو عسل زهر می‌شود
از شاخه‌ی تو میوه نچیده است هیچکس

یوسف رسیده است به این شهر ناگزیر
انگشت حیرتی نبریده است هیچکس

دارم پناه می‌برم از هیچ سمت هیچ
در من به جز خدا ندمیده است هیچکس.


شاعر: حسین سنگری
 

یتعرض الإنسان فی الآونة الأخیرة إلى الکثیر من الظلم والامتهان والتمییز فی الکثیر من الحالات ویظهر هذا الاستهداف بوضوح فی تکاثر الحروب وتعدد النزاعات وما یترتب عن ذلک من اعتداء على الحقوق وتهدید للمکاسب الیة والحریات المدنیة التی نصت علیها القوانین الدولیة وسعت المؤسسات لحمایتها.
لقد وجد الفکر الفلسفی نفسه أمام الکثیر من الصعوبات من أجل تفسیر حصول الارتداد وعودة الهمجیة وأعاد من جدید تشغیل المقاربات النقدیة والمناهج التشخصیة باحثا عن الأسباب التی تقف وراء رجوع  العنصریة والتفاوت والإقصاء وانسیاق الناس المسالمین وراء السلوکات العدوانیة والإضرار بغیرهم.

ادامه مطلب

ما أرانا نقول إلا مُعَارا ***  أو مُعَادا من لفظنا مَکْرُورا

(زهیر بن أبی سُلمى)

 

بین التنَاص والتلاص مزالق کثیرة.وإن کنتم تتساءلون عن معنى التناص، فمثالٌ علیه الجملة الأولى فی هذه المقالة، ففیها تناص مع المثل القائل "بین الشفة والکأس مزالق کثیرة". فالتناص نوع من أنواع إعادة الاستعمال غیر المباشرة، هو اقتباس لروح الفکرة، وإعادة صیاغته فی سیاق آخر قد ی مختلفا تماما. وأعلم أن هذه المصطلحات النقدیة ثقیلة على القلب وعلى العقل، لکن "لا بد مما لیس منه بد". مهلا، هل وضعت لتوّی عبارة "لا بد مما لیس منه بد" بین علامتی تنصیص؟ أجل، هذا اقتباس مباشر، أو استشهاد. وبین العوالم الثلاثة (عالم الاقتباس المباشر، وعالم التناص، وعالم التلاص)، مزالق، ودروب لحِجَة، وعراکات نقدیة کثیرة!

ادامه مطلب

 قـــــصّـــــة وَعــــبــــرَة


یحکى انه کان هناک فتاة یتیمة لیس لها احد فی الدنیا بعد الله سوى أمها فتزوجها إبن عمها وکان ظالم لها أشد الظلم والجبروت فقد کان یسیء معاملتها هو وجمیع أهله وجعلوها کخادمة تعمل لیلا نهارا ومع هذا لم تکن تسلم من الأذیة و السب والشتم التی تصل حد الضرب فی کثیر من الأحیان و کانت هذه الفتاة کلما ضاقت بها الدنیا تلجأ إلى أدفأ مکان وهو حضن أمها.

وتشکو لأمها کل ماحصل لها ثم یبکیان سویا ثم تعود إلى زوجها والأم ضعیفة مقعدة لاحول لها ولا قوة سوى أن تشارک بنتها ألمها بالبکاء معها.

 

ادامه مطلب

تمثل الشعائرالحسینیة احد اهم روافد استمرارالارتباط البشری بقضیة الامام الحسین علیه السلام فالشعائر تسلط الضوء على حقیقة الصراع الابدی بین الحق والباطل.

http://uupload.ir/files/yxz_photo_2017-09-23_01-54-31.jpg

        

هرجا اَ زِمین سُتَم بووَه کربُبَلاس        مظلومِی اَنَه سردی کشَه ، واویلاس

اُفتین زمونَه هِی یزیدِی مِینشَه          هَر روزِی کَسِی وِیسَه نُهاش، عاشوراس


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خلاقیت در آموزش قران خانه ساندویچ بانو(مارلیک) دهه هشتادی ها دیجی مارکتر hamintori doonya رسانه عمار hajammar135 لحظه‌ی دریا شدنِ قطره‌ها ... شاپیگان